English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7798 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
grips U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
grip U نیروی گرفتن ادراک و دریافت
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
failures U توقف کردن
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
failure U توقف کردن
stayed U توقف کردن
stay U توقف کردن
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
stops U ایستادن توقف کردن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lay over U در نیمه راه توقف کردن
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
lie to U درجهت باد توقف کردن
receives U دریافت کردن
receive U دریافت کردن
recovers U دریافت کردن
recovering U دریافت کردن
recieve U دریافت کردن
recover U دریافت کردن
pull down U دریافت کردن
acquires U دریافت کردن
draw U دریافت کردن
draws U دریافت کردن
acquire U دریافت کردن
acquiring U دریافت کردن
pick up <idiom> U دریافت کردن
come into <idiom> U دریافت کردن
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
pick up <idiom> U سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
cashes U دریافت کردن صندوق پول
cashing U دریافت کردن صندوق پول
cash U دریافت کردن صندوق پول
get a fix on something <idiom> U نامه الکترونی دریافت کردن
cashed U دریافت کردن صندوق پول
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
hitching U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches U کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch U کامل کردن پاس به دریافت کننده
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
stand U ایست کردن توقف کردن
to make a pause U مکث کردن توقف کردن
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
go baseline U حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
jammed U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jams U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
induct U مستقر کردن دریافت کردن
inducted U مستقر کردن دریافت کردن
inducts U مستقر کردن دریافت کردن
inducting U مستقر کردن دریافت کردن
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
fogs U تیره کردن مه گرفتن
circle U گرفتن احاطه کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
obtains U فراهم کردن گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
fog U تیره کردن مه گرفتن
circles U گرفتن احاطه کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
strike root U ریشه کردن گرفتن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
obtained U فراهم کردن گرفتن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
to get to U شروع کردن دست گرفتن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
overestimates U غلو کردن دست بالا گرفتن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
get U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
overestimated U غلو کردن دست بالا گرفتن
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
overestimating U غلو کردن دست بالا گرفتن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
overestimate U غلو کردن دست بالا گرفتن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
track down a person U رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1دریافت کردم
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
1pedal pamping
1construed
1گج
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com